سفر معکوس صدفهایی که به خانه برگشتند
جزیرهی هرمز با سواحل نقرهای و طبیعت کمنظیرش، سالهاست که مقصد گردشگران بسیاریست. اما این حضور پرتعداد، گاهی با پیامدهایی ناخواسته همراه بوده؛ از جمله برداشت صدفها و شنهای زیبای این جزیره، که نه تنها به محیطزیست آسیب میزند، بلکه بخشی از هویت طبیعی هرمز را نیز از آن جدا میکند.
در میانهی همین تلخی و در پاسخ به این دغدغه، کمپین «برسد به دست هرمزجان» در دکاپست متولد شد؛ حرکتی نمادین و مسئولانه برای بازگرداندن شنها و صدفهای جمعآوریشده به زادگاهشان، و تلاشی برای یادآوری این حقیقت ساده که حفظ طبیعت، نیازمند مشارکت همهی ماست.

دکاپست، پستچی طبیعت
کمپین برسد به دست هرمزِجان از فروردین ۱۴۰۴ آغاز شد و تا 20 اردیبهشت ماه ادامه داشت. ایدهای ساده، اما اثرگذار: بازگرداندن صدفها و شنهایی که بیاجازه از ساحل نقرهای هرمز جدا شدهاند، آن هم بدون دریافت هیچ هزینهای از مردم.
دکاپست این مسیر را هموار کرد. کافی بود شهروندان شنها یا صدفهایشان را در بستهای قرار دهند، روی آن بنویسند «برسد به دست هرمزجان» و به نزدیکترین نمایندگی دکاپست در هرکجای ایران تحویل دهند یا حتی خیلی سادهتر، با یک تماس از دکاپست بخواهند بسته را درب منزل آنها تحویل بگیرد. ما بقیاش را دکاپست انجام میداد، بدون دریافت هیچگونه هزینهای؛ از جمعآوری تا ارسال به مقصد نهایی: دفتر قبول شرکتی بندرعباس، درست همانجایی که نزدیک به قلب تپندهی جنوب، هرمزگان است.
آدرس صدفها همیشه ساحل است
در روزهای نخست، بستههایی کوچک و پراکنده رسید. اما وقتی خبر کمپین دستبهدست شد، حجم بستهها افزایش یافت. وقتی مردم نقاط مختلف کشور، متوجه زخمی که ناخواسته بر پیکره هرمز وارد آمده شدند، صدفها و خاکهای زیبا را به خانهی اصلیشان برگرداندند. بعضیها داخل بستهها، یادداشت گذاشته بودند: ببخش که بردمت، حالا برگرد خونهات.
در نمایندگیهای دکاپست، کارمندان با لبخند این بستهها را دریافت میکردند. بستهها یکی یکی به خانه اصلی خود رفتند و در دامان طبیعت نشستند. اما کمپین «برسد به دست هرمزجان» فقط درباره بازگرداندن مقداری شن و چند تکه صدف نبود. دربارهی چیزی عمیقتر بود: بازآفرینی ارتباط انسان و طبیعت.
دکاپست در این حرکت، نه بهعنوان یک شرکت پستی، بلکه بهعنوان پلی میان مسئولیت فردی و اقدامی جمعی ظاهر شد. برای اینکه بخشی از زخمِ ناخواستهای را که انسان به طبیعت زده، التیام بخشد.
حالا کمپین به پایان رسیده. اما هر بار که موج، صدفی را از میان ماسهها بیرون میکشد، شاید همان صدفی باشد که شما یا من، با دستان خودمان به هرمزگان برگرداندهایم.
دکاپست پستچی این برگشت بود. اما قصهی بازگشت، قصهی ماست. قصهی مردمی که همواره میتوانند در سختترین شرایط، دوباره جهان پیرامونشان را به زندگی برگردانند.